آدرین جانآدرین جان، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 30 روز سن داره

آدرین،شاهزاده قصه زندگی من

20. کادوهای کریسمس

عزیزترینم دایی حسین و میشل جون برای اولین کریسمست کادوهای خیلییییییییی خوشگلی برات فرستادن که جمعه به دستمون رسید و کلی از دیدنشون ذوق کردممممممممممم... امروز بعد از چند روز بداخلاقی و دردسری که بخاطر واکسن 6 ماهگی داشتیم بالاخره با کادوهات ازت عکس گرفتم مامانی جونممممممم. کادوهات یک ماشین چوبی که روش حک شده Adrian، یک تخته چوبی که حروف اسمت رنگی داخلشه و حرفاش بیرون میان و میشه دوباره سرجاشون بذاریش و اینجوری نوشتن اسمتو یاد بگیری و اون خرگوش خوشگل حوله ای هم داخل شکمش یک قالب یخ داره برای وقتایی که بخوام کمپرس سرد برات بذارم یا خدایی نکرده تب داشته باشی. این یکی کلی بعد از واکسن ایندفعه به دردمون خورد، کلی شکلات خوشگل و خوشمزه هم بود که...
17 دی 1392

19. عکسهای جشن شش ماهگی

گل پسرم پنجشنبه خونه عمه اورانوس دعوت بودیم و همه عمه ها و عموت جمع بودن، ما هم کیک گرفتیم و جشن 6 ماهگیتو کنار خانواده بابایی جشن گرفتیم عزیزدلم... پسرکم دیگه بزرگ شده و به غیر از من، بابایی، مامان بزرگه،بابابزرگه و دایی صلاح که همیشه میبینی با بقیه غریبی میکنی قربونت برم، به صدا هم فوق العاده حساسی و تو جمعیت که سرو صدا هست خیلی بیتابی میکنی. تا میرفتیم تو اتاق شاد و سرحال میخندیدی ولی همچین که میومدیم تو جمع اخم میکردی فدای گره ابروهات بشم منننننننننن.خلاصه که عکس خندون نداری            ...
15 دی 1392

18. اولین شب یلدا

آدرین مامانم دیشب اولین شب یلدای زندگیتو گذروندی و قشنگترین یلدای زندگی مارو ساختی بهترینم.رسیدن اولین زمستونت مبارک عزیزم...  این روزا عاشق بازی دالی موشه ای.همه چیزو میخوای با دهنت تجربه کنی، به لباسات زبون میزنی، به صندلی، تاب، لباس هرکس که بغلت کنه و ............... خلاصه هرچیزی از یک متری دهنت رد بشه دهنتو براش باز میکنی :) عاشق خوردنی و با اینکه هنوز خودت غذا نمیخوری ولی ما که میشینیم سر میز غذا طعم دهنتو میچشی و دست و پا میزنی انگار میخوای بهت غذا بدیم قربونت برم ولی باید یک هفته دیگه هم صبر کنی عزیزدلم. روی مبل، تاب و صندلی غذات مینشینی ولی هنوز بدون تکیه گاه نمیتونی.   همچنان تنبلکی و غلت نمیزینی و سینه خیز نم...
1 دی 1392
1